فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Breeding Ground

ˈbriːdɪŋˈɡraʊnd ˈbriːdɪŋɡraʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • محل نشو و نمو، پروردگاه، جایی که در آن حیوان ویژه‌ای تولید مثل می‌کند ، بستره، گانگاه
    • - Swamps are breeding grounds for flies and mosquitoes.
    • - باتلاق‌ها محل پرورش مگس و پشه‌اند.
  • محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی (مانند عقیده یا فعالیت و غیره)
    • - Slums are often breeding grounds of crime.
    • - محله‌های فقیرنشین اغلب بستر جنایت هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد breeding ground

  1. noun animal breeding area
    Synonyms: birthplace, birth site, breeding place, hatchery, rookery

ارجاع به لغت breeding ground

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breeding ground» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breeding ground

لغات نزدیک breeding ground

پیشنهاد بهبود معانی