فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Breeding Ground

ˈbriːdɪŋˈɡraʊnd ˈbriːdɪŋɡraʊnd

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

محل نشو و نمو، پروردگاه، جایی که در آن حیوان ویژه‌ای تولید مثل می‌کند ، بستره، گانگاه

Swamps are breeding grounds for flies and mosquitoes.

باتلاق‌ها محل پرورش مگس و پشه‌اند.

محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی (مانند عقیده یا فعالیت و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Slums are often breeding grounds of crime.

محله‌های فقیرنشین اغلب بستر جنایت هستند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد breeding ground

  1. noun animal breeding area
    Synonyms:
    breeding place hatchery birthplace birth site rookery

ارجاع به لغت breeding ground

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breeding ground» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/breeding ground

لغات نزدیک breeding ground

پیشنهاد بهبود معانی